♥آرزوهای کاغذی♥ همه چی از همه جا |
|||
پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, :: 20:50 :: نويسنده : آیلا جون
سالگرد ازدواج زن :عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد. مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟
روز زن زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه. مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم آشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)
روز مرد زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم. مرد: حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)
۴۰ روز بعد از تولد بچه زن:وای مامانی٬ بازم گرسنه هستی (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی؟) مرد با دهان پر: نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است؟
۴۰ سال بعد زن: عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم. مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم؟
۲ ثانیه قبل از مرگ زن: عزیزم همیشه دوستت داشتم. مرد: گشنمه.
وصیت نامه زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!! مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید.
اون دنیا زن خطاب به فرشته ی مسئول: خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من… (((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت ))) مرد: خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن؟
نظرات شما عزیزان:
آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|